امر به معروف و نهی از منکر
کلام امام خامنه ای
ما باید خود را به سرچشمه اسلام برسانیم تا زندگی به تمامی شیرین شود. قرآن کریم میفرماید: «الّذین ِِِِان مَکنّاهُم فِی الارضِ اَقامُوا الصّلوة و اتوا الزّکوة و امَروا بِالمَعروفِ و نَهوا عَنِ المنکر»(حج/41). من میخواهم این واجب فراموش شده اسلام را به یاد شما و ملت ایران بیاورم: امر به معروف و نهی از منکر. همه آحاد مردم باید وظیفه امر کردن به کار خوب و نهی کردن از کار بد را برای خود قائل باشند. این، تضمینکننده حیات طیبه در نظام اسلامی خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم. امر به معروف، یک مرحله گفتن و یک مرحله عمل دارد. مرحله عمل، یعنی اقدام با دست و با زور. این مرحله، امروز به عهده حکومت است و باید با اجازه حکومت انجام بگیرد ولاغیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و...
همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.
متشابهات
ما باید خود را به سرچشمهی اسلام برسانیم تا زندگی به تمامی شیرین شود. قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةو آتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ . وَلِلَّـهِ عَاقِبَة الْأُمُورِ »( حج: 41). من میخواهم این واجب فراموش شدهی اسلام را به یاد شما و ملت ایران بیاورم: امر به معروف و نهی از منکر. همهی آحاد مردم باید وظیفهی امر کردن به کار خوب و نهی کردن از کار بد را برای خود قائل باشند. این، تضمینکنندهی حیات طیبه در نظام اسلامی خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم. امر به معروف، یک مرحلهی گفتن و یک مرحلهی عمل دارد. مرحلهی عمل، یعنی اقدام با دست و با زور. این مرحله، امروز به عهدهی حکومت است و باید با اجازهی حکومت انجام بگیرد ولاغیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.
بیانات در دیدار با جمع کثیری از اقشار مختلف مردم قم،به مناسبت فرا رسیدن 19 دی ماه (سالروز قیام مردم قم) 19/10/1368
ما به آحاد ملت عزیز عرض کردیم؛ و گفتیم امر بهمعروف ونهیاز منکر، این واجبالهیرا برپا بدارید. در بینجواناندر سرتاسر کشور، شور و غوغایی به وجود آمد. پس، پیداست که این جوانان متمایلبهامر بهمعروف ونهیاز منکرند. بنابراین، وظیفه ما، مسئولین، قانون گذاران و مجریان است که راه و زمینهرا برایاجرایاینواجبالهی همواروفراهمکنیم. امروزبحمداللهمجلس شورایاسلامی، مجریان، مسئولین کشور و دستگاه قضایی، همه از خودِ این ملتند. مبادا در گوشهو کنار، یا در دستگاه انتظامییا قضایی، کسانیباشندکهراهراجلو امر به معروف و ناهیاز منکر سدکنند! مباداکسانیباشند که اگر کسی امر به معروف ونهیازمنکرکرد، ازاوحمایت نکنند، بلکهازمجرم حمایت کنند! البتهخبرهایی ازگوشه و کنارکشور، در بعضی ازموارد به گوش من میرسد. هر جا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان بخشیپیداکنم که آمر به معروف وناهی از منکر، خدای نکرده موردجفای مأمور و مسئولی قرارگرفته، خودم واردقضیه خواهم شد. این، آنچیزیاست کهقوام کشور و استقلال کشوررا حفظ خواهد کرد. والّا ما دشمن زیاد داریم. چرادشمنتاامروزنتوانستهاست موییازسراینملت کم کندوبهاینکشور ضربه بزند؟ بحمداللهایران اسلامی، با قدرت وصلابتکامل، درمقابلهمهشانایستادوایستادهاست. چرا؟ ایرانکههمانایرانصد و پنجاهسال قبلاست! این، به خاطر احساس وظیفه شما، بهخاطرهمینحضور شما، به خاطرهمین روحیه حزباللّهی شما و به خاطر این است که زنومردمسلمان، تاهمهجا حاضرندازایمان و اسلام وانقلابشان دفاعکنند.اینهاست کهاینکشور را حفظ کرده است. مگر طور دیگری میشود این کشور را، بااین همهدشمن و بدخواه که چشم طمع به منابع زیرزمینی و بازارهای آن دوختهاند، حفظ کرد؟! مگر میشود در مقابلآنها، بدوناین روحیه مقاومتکرد؟! این گونه است که کشور حفظ میشود؛ با امر به معروف ونهیاز منکر. منتهامن دو تذکر به شماجوانان عزیز–درهرجایکشور کههستید- میدهم. اوّلاً امر به معروف ونهیاز منکریک واجباست که رودربایستی و خجالتبر نمیدارد.ماگفتیم: اگر دیدیدکسیمرتکب خلافیمیشود، امر کنید به معروف ونهی کنید از منکر. یعنیبهزبان بگویید. نگفتیم مشت وسلاحوقوّت به کار ببرید. اینها لازم نیست. خدایمتعالکهاین واجب رابر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش میداند مصلحت چگونهاست. ماهم تاحدودی حکم و مصالح الهی را درک میکنیم. بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردناست. اینکهیک نفربگوید امّا دهنفر ساکت بنشینند و تماشاکنند، نمیشود. اگر یکیدچارضعف نفسبشود، یکیخجالت بکشد و یکی بترسد، اینکه نهیاز منکرنخواهدشد. گناهکار هم فقط بدحجاب نیست که بعضی فقط به مسأله بدحجابی چسبیدهاند. این، یکیاز گناهاناست وازخیلیازگناهانکوچکتراست.خلافهایفراوانی از طرف آدمهای لاابالی در جامعه وجود دارد: خلافهایسیاسی، خلافهایاقتصادی، خلاف درکسب و کار، خلاف در کار اداری، خلافهای فرهنگی. اینهاهمهخلافاست. کسیغیبت میکند، کسی دروغ میگوید، کسیتوطئهمیکند، کسیمسخرهمیکند، کسیکم کاریمیکند، کسیناراضیتراشی میکند، کسیمالمردم را میدزد، کسیآبرویمردم رابرباد میدهد. اینها همه منکراست. درمقابلاینمنکرات، عاملبازدارنده، نهیاست؛ نهیاز منکر. بگویید: «آقا، نکن.» این تکرارِ «نکن»، برای طرف مقابل، شکننده است. ایننکته اوّل؛ کهنهیاز منکر، ارادهوتصمیم وقدرت وشجاعت لازم دارد، کهبه حمدالله، درقشرهایمردم ما و در زن و مرد ما وجوددارد. بایدآن را به کاربگیرید.منتظرنباشید کهدستگاههابیایند و کاریبکنند.
بعضی ازمردم به اینجا تلفنزدند، نامهنوشتند و سفارشکردندکه«آقا! شماگفتیدنهیاز منکر. سیلپشتیبانیها هم انجام گرفت. اما عملاً کارینشد!» عملاً چه کار میخواستید بشود؟مگرلازم است که اینجاهم دولت وارد شودیادستگاهقضایی مستقیماً وارد شود؟خودِمردم بایدوارد شوند. خودِمردم بایدنهی کنند. البتهدولت، مجلسشورایاسلامی، دستگاهقضایی و نیرویانتظامی، موظّفند که ناهیازمنکر را پشتیبانی کنند. این، وظیفه آنهاست. مباشر کار، خودمردم میتوانند باشند وبایدباشند.بخش عمده قضیه، اینجاست. جوانرزمنده، خانواده شهید داده، خانواده ایثارگر، خانواده اهل انفاق، مؤمنین نمازخوان و روزه بگیر و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفکران علاقهمند بهمفاهیم اسلامیوانقلابی؛ همه اینها باید در صحنه باشند.
تذکردوم ایناست کهمواظب باشید کسانیازاینواجبالهی، سوء استفاده نکنند. حساب صاف کردنها، به خردهحسابهایگذشته رسیدن، پردهدری، آبروریزی، تعرّضبه نوامیس وعِرضومالِاینوآن بهبهانه اینواجبالهی، اینها نباید باشد. مردم باید هوشیارباشند.مردم همواره ودرهمه قضایا تیزهوشند. تیزهوشی مردم استکه خیلی از اوقات دستگاهها را متوجّه قضایای گوناگون میکند. درهمینقضایایرذالتهاوموذیگریهای ضدّانقلاب و گروهکها ازروزاوّل تاامروز، غالباً مردم بودند که کمک کردند، مباشرت کردند، تیزبینیکردند، دقّت به خرج دادند، چیزی را دیدندواقدامی راانجام دادند و مسئولین راهم هدایت کردند.اینجا نیز همانطوراست.خودِمردم، با تیزهوشی نباید بگذارند اینواجب الهی و این فریضه بزرگ زمینبماند، یاخدای ناکرده مورد سوء استفادهقرارگیرد.
بیانات در مراسم دیدار قشرهای مختلف مردم با معظّمٌله 29/7/1371
بر همین اساس، من تأکید میکنم که جوانان عزیز و مؤمن، آحاد مردم -زن و مرد مسلمان- امر به معروف و نهی از منکر را که دو فریضه الهی و جزو ارزشهایی است که میتواند در این جهت، برای ملت ما وسیله بسیار مفید و مؤثّر و پیشبرندهای باشد، فراموش نکنند و دستگاههای مختلف کشور -دستگاههای دولتی وانقلابی- هم سعی کنند که خودشان را هرچه بیشتر، به موازین و اصول انقلابی، اسلامی نزدیک کنند.
پیام به مناسبت حلول سال 1372 هجری شمسی1/1/1372
یک نکته را هم میخواهم یادآوری کنم و آن نظام امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر واجب حتمی همه است؛ فقط من و شما به عنوان مسئولان کشور وظیفهمان در باب امر به معروف و نهی از منکر سنگینتر است. باید از شیوهها و وسایلِ مناسب استفاده کنیم؛ اما آحاد مردم هم وظیفه دارند. با چهار تا مقاله در فلان روزنامه، واجب امر به معروف نه از وجوب میافتد، نه ارزش تأثیرگذاریاش ساقط میشود. قوام و رشد و کمال و صلاح، وابسته به امر به معروف و نهی از منکر است. اینهاست که نظام را همیشه جوان نگه میدارد. حال که نظام ما بیستو یکساله و جوان است و در مقایسه با نظام فرتوت هفتاد و چند ساله پیر کمونیستی در شوروی به طور طبیعی هم جوان است؛ اما اگر صد سال هم بر چنین نظامی بگذرد، چنانچه امر به معروف باشد و شما وظیفه خودتان بدانید که اگر منکری را در هر شخصی دیدید، او را از این منکر نهی کنید، آنگاه این نظام اسلامی، همیشهتر و تازه و با طراوت و شاداب میماند. طرف امر به معروف و نهی از منکر فقط طبقه عامه مردم نیستند؛ حتی اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید به او امر کنید؛ نه اینکه از او خواهش کنید؛ باید بگویید: آقا! نکن؛ این کار یا این حرف درست نیست. امر و نهی باید با حالت استعلاء باشد. البته این استعلاء معنایش این نیست که آمران حتماً باید بالاتر از مأموران، و ناهیان بالاتر از منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهی است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نیست. نمیشود گفت که خواهش میکنم شما این اشتباه را نکنید؛ نه، باید گفت آقا! این اشتباه را نکن؛ چرا اشتباه میکنی؟ طرف، هر کسی هست -بنده که طلبه حقیری هستم- از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد.
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران/ طرح فروپاشی شوروی 19/4/1379
- امر به معروف و نهی از منکر، یک وظیفه عمومی است. البته ما باید تأسّف بخوریم از اینکه معنای امر به معروف و نهی از منکر درست تشریح نمیشود. امر به معروف، یعنی دیگران را به کارهای نیک امر کردن. نهی از منکر، یعنی دیگران را از کارهای بد نهی کردن. امر و نهی، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانی، کامل خواهد شد. وقتی که شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر میکنید -مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز داری، محبّت، همکاری، کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر- و میگویید این کارها را بکن؛ هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است. وقتی کسی را از منکرات نهی میکنید -مثلاً ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن- و میگویید این کارها را نکن؛ وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهیتان عمل میکنید. اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله میشود که «لعن الله الامرین بالمعروف التّارکین له»( تفسیرالصادقی،ج1 ص339). کسی که مردم را به نیکی امر میکند، اما خود او به آن عمل نمیکند؛ مردم را از بدی نهی میکند، اما خود او همان بدی را مرتکب میشود؛ چنین شخصی مشمول لعنت خدا میشود و سرنوشت بسیار خطرناکی خواهد داشت.
اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکی از نوترین، شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوههای تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است و بعضی افراد دیگر در نمیآیند بگویند «آقا! این فضولی کردن است»! نه؛ این همکاری کردن است؛ این نظارتِ عمومی است؛ این کمک به شیوعِ خیر است؛ این کمک به محدود کردنِ بدی و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعه اسلامی، گناه، همیشه گناه تلقّی شود. بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفی شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفی شود و فرهنگها عوض شود. وقتی که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه رایج شد، این موجب میشود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئهها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب -کارهایی که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست- در نظر مردم به کارهای بد، و کارهای بد به کارهای خوب تبدیل شود. این خطرِ بسیار بزرگی است.
بنابراین اوّلین فایده امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی و بدی، همچنان نیکی و بدی بماند. از طرف دیگر، وقتی در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسی که در رأس جامعه قرار دارد و میخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ یعنی نخواهد توانست، یا به آسانی نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام دهد. یکی از موجبات نا کامی تلاشهای امیرمؤمنان -با آن قدرت و عظمت- در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود. روایتی که میخوانم، روایتِ تکان دهنده و عجیبی است. میفرماید:«لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلّطنّ الله علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»؛ (تهذیبالاحکام،ج 6،ص 176)باید امر به معروف و نهی از منکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط میکند؛ یعنی زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حَجّاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفهای که امیرالمؤمنین در رأس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهی میکرد و در مسجدش خطبه میخواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر، به مرور به جایی رسید که حَجّاجبنیوسف ثقفی آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حَجّاج چه کسی بود؟ حَجّاج کسی بود که خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتی نداشت! به همان راحتی که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حَجّاج یک انسان را میکشت. یک بار حَجّاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرند و از کفرِ خودشان توبه کنند؛ هر کس بگوید نه، گردنش زده میشود! با ترک امر به معروف و نهی از منکر، مردم اینگونه دچار ظلمهای عجیب و غریب و استثنایی و غیر قابل توصیف و تشریح شدند. وقتی که امر به معروف و نهی از منکر نشود و در جامعه خلافکاری، دزدی، تقلّب و خیانت رایج گردد و به تدریج جزو فرهنگ جامعه شود، زمینه برای روی کار آمدن آدمهای ناباب فراهم خواهد شد.
البته امر به معروف و نهی از منکر حوزههای گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزه مسئولان است؛ یعنی شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهی کنید. مردم باید از مسئولان، کارِ خوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزههای گوناگونی وجود دارد.
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران 25/9/1379
- امر به معروف و نهی از منکر، یک وظیفه عمومی است. البته ما باید تأسّف بخوریم از اینکه معنای امر به معروف و نهی از منکر درست تشریح نمیشود. امر به معروف، یعنی دیگران را به کارهای نیک امر کردن. نهی از منکر، یعنی دیگران را از کارهای بد نهی کردن. امر و نهی، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانی، کامل خواهد شد. وقتی که شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر میکنید -مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز داری، محبّت، همکاری، کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر- و میگویید این کارها را بکن؛ هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است. وقتی کسی را از منکرات نهی میکنید -مثلاً ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن- و میگویید این کارها را نکن؛ وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهیتان عمل میکنید. اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله میشود که «لعن الله الامرین بالمعروف التّارکین له»(تفسیرالصادقی،ج1 ص339) کسی که مردم را به نیکی امر میکند، اما خود او به آن عمل نمیکند؛ مردم را از بدی نهی میکند، اما خود او همان بدی را مرتکب میشود؛ چنین شخصی مشمول لعنت خدا میشود و سرنوشت بسیار خطرناکی خواهد داشت.
اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکی از نوترین، شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوههای تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است و بعضی افراد دیگر در نمیآیند بگویند «آقا! این فضولی کردن است»! نه؛ این همکاری کردن است؛ این نظارتِ عمومی است؛ این کمک به شیوعِ خیر است؛ این کمک به محدود کردنِ بدی و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعه اسلامی، گناه، همیشه گناه تلقّی شود. بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفی شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفی شود و فرهنگها عوض شود. وقتی که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه رایج شد، این موجب میشود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئهها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب -کارهایی که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست- در نظر مردم به کارهای بد، و کارهای بد به کارهای خوب تبدیل شود. این خطرِ بسیار بزرگی است.
بنابراین اوّلین فایده امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی و بدی، همچنان نیکی و بدی بماند. از طرف دیگر، وقتی در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسی که در رأس جامعه قرار دارد و میخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ یعنی نخواهد توانست، یا به آسانی نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام دهد. یکی از موجبات نا کامی تلاشهای امیر مؤمنان -با آن قدرت و عظمت- در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود. روایتی که میخوانم، روایتِ تکان دهنده و عجیبی است. میفرماید: «لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلّطنّ الله علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم»(تهذیبالاحکام،ج 6،ص 176)؛ باید امر به معروف و نهی از منکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط میکند؛ یعنی زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حَجّاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفهای که امیرالمؤمنین در رأس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهی میکرد و در مسجدش خطبه میخواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر، به مرور به جایی رسید که حَجّاجبنیوسف ثقفی آمد و در همان مسجد ایستادو خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حَجّاج چه کسی بود؟ حَجّاج کسی بود که خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتی نداشت! به همان راحتی که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حَجّاج یک انسان را میکشت. یک بار حَجّاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرند و از کفرِ خودشان توبه کنند؛ هر کس بگوید نه، گردنش زده میشود! با ترک امر به معروف و نهی از منکر، مردم اینگونه دچار ظلمهای عجیب و غریب و استثنایی و غیر قابل توصیف و تشریح شدند. وقتی که امر به معروف و نهی از منکر نشود و در جامعه خلافکاری، دزدی، تقلّب و خیانت رایج گردد و به تدریج جزو فرهنگ جامعه شود، زمینه برای روی کار آمدن آدمهای ناباب فراهم خواهد شد.
البته امر به معروف و نهی از منکر حوزههای گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزه مسئولان است؛ یعنی شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهی کنید. مردم باید از مسئولان، کارِ خوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزههای گوناگونی وجود دارد.
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران 25/9/1379
- نهی از منکر در همه زمینههای مهم وجود دارد؛ مثلاً کارهایی که افراد توانا دستشان میرسد و انجام میدهند؛ همین سوء استفاده از منابع عمومی؛ همین رفیقبازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره؛ همین رعایت رفاقتها از سویمسئولان. یک وقت دو نفر تاجر و کاسبند و با هم همکاری و رفاقت میکنند، آن یک حکم دارد؛ یک وقت است که آن کسی که مسئول دولتی است و قدرت و اجازه و امضاء در دست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار میکند؛ این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه کسانی که این چیزها را فهمیدهاند -در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او- واجب است؛ تا فضا برای کسی که اهل سوء استفاده است، تنگ شود.
در محیط خانواده هم میشود نهی از منکر کرد. در بعضی از خانوادهها حقوق زنان رعایت نمیشود؛ در بعضی از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمیشود؛ در بعضی از خانوادهها، به خصوص حقوق کودکان رعایت نمیشود. اینها را باید به آنها تذکر داد و از آنها خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبّت نکند؛ نه. سوء تربیتها، بیاهتمامیها، نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.
منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و میشود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومی، اتلاف منابع حیاتی، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً اینیک منکر است؛ یک منکر دینی است؛ یک منکر اقتصادی و اجتماعی است؛ نهی از این منکر هم لازم است؛ هر کسی به هر طریقی که میتواند؛ یکمسئولیک طور میتواند، یک مشتری نانوایییک طور میتواند، یک کارگر نانوایی طور دیگر میتواند. طبق بعضی از آمارهایی که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمی که از خارج وارد کشور میکنیم! آیا این جای تأسّف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهی از آنها لازم است.
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران 25/9/1379
کلام نور
1. کُنْتُمْ خَیْرَأُمَّةٍأُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْن َعَنِ الْمُنْکَرِ
شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب، (به چنین برنامه و آیین درخشانى) ایمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند، و بیشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار).
آلعمران/110
2. قَالَ رَسُولُاللَّهِ(صَلَّی اللهُ علیهِ وَآلِه): منرأیمنکرافلینکرهبیدهإناستطاعفإنلمیستطعفبلسانهفإنلمیستطعفبقلبهفحسبهأنیعلماللهمنقلبهأنهلذلککاره.
هر کس منکری را دید باید نهی از آن کند با دست، اگر نتوانست به زبانش و اگر نتوانست به قلبش به گونهای که خداوند بداند در قلبش از آن عمل اکراه دارد.
وسائلالشیعه،ج16، ص134
3. قَالَالْبَاقِر(علیهالسلام): إِنَّ الامْرَبِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِسَبِیلُ الانْبِیَاءِوَمِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِفَرِیضَةٌعَظِیمَةٌبِهَ اتُقَامُ الْفَرَائِضُ
اصول کافی،ج5،ص55
4.امام خمینی(قدسسره):
نهى از منکر اختصاص به روحانى ندارد؛ مال همه است. امت باید نهى از منکر بکند؛ امر به معروف بکند.
صحیفه نور،ج8، ص488
5. امام خمینی(قدسسره):
همان طورى که هر شخص و هر فردى موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف است که دیگران را هم اصلاح کند. اصل «امر به معروف و نهى از منکر» براى همین است که جامعه را اصلاح کند.
صحیفه نور،ج10 ص268
6. امام خمینی(قدسسره):
جلوگیرى از منکرات بر همه مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهى از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام امورى که مربوط به دستگاههای اجرایى است امر به معروف کنیم. و اگر اشخاصى پیدا مىشوند که خلاف مىکنند معرفى کنیم به مقاماتى که براى جلوگیرى مهیا هستند.
صحیفه نور، ج13، ص470
خاطرات شهدا
1. پیام اسلام
ناصر کاظمی برای امر به معروف و نهی از منکر یک تنه جلوی در دانشکده میایستاد و به خاطر شرایط آن زمان به کسانی که بد حجاب بودند تذکر میداد و شاید به طریقی پیام اسلام و مسلمانی را به این افراد، در دانشکده تربیت بدنی که از نظر فضای فرهنگی مقداری با کل جامعه تفاوت داشت، میداد.
ناصر انقلاب، ص343و344
2.شهید کلاهدوز
دیده بود یکی از محصلان کتاب ناجوری را میخواند. برایش مسأله شده بود. پیش خود حساب کرده بود که او دارد وقتش را تلف میکند اما نمیتوانست برود و به صراحت بگوید که فلانی به جای این کتاب، کتاب خوبی بخوان. یعنی شرم و حیا مانع شده بود. نمیخواست او را ناراحت کند. پس اول با او طرح دوستی ریخت بعد موضوع را وسط کشید به طور غیر مستقیم او را متوجه کرد که در انتخاب کتاب دقت کند و با کسی مشورت کند و برای وقتش ارزش قائل شود.از این مسیر حرکت کرد و به نتیجه دلخواهش رسید.
همدم یاد شما، ص13و14